او میگوید با اینکه آرسام دشمن ما بوده اما اعتراف میکنم هنگامی که به تنهایی علیه سربازان ما شمشیر میزد به یکی از خدایان شبیه بود، چهره او از زیبایی میدرخشید و من در موقع شمشیر زدن به صورت او مینگریستم که ذرهای ترس و اضطراب در چهرهاش نیست و این نشان میداد که دلیری آن جوان ایرانی فطری میباشد و ناشی از خشم موقتی نیست و وقتی ده شمشیر به سمت او روانه میشد مانند آن بود که شاخههای باریک درختی حواله او میشود و براحتی آنها را دفع میکرد.
نکتهی مهم این بود با اینکه کلاهخود آرسام نقاب فلزی داشت او آن گارد فلزی را بر صورت خود پایین نیاورد! نتیجه آن که با همه دلیری که در میان اسپارتها از خود نشان داد ناگهان یکی از سربازان اسپارت زوبینی به سمت صورت آرسام پرتاب میکند که به چشم این سردار مینشیند و زمانی که قصد درآوردن آن را داشت سربازان یونانی به او نزدیک شده و ضربهای دیگر به صورتش میزنند که در نهایت این سردار بزرگ با همه مقاومت از پا در میآید.
وقتی خبر چگونگی مرگ آرسام به خشایارشاه رسید او گفت: آرسام کار خوبی کرد نقاب صورت خود را پایین نیاورد چرا که چهره شاهزاده ایرانی در موقع جنگ باید آشکار باشد.
بن مایه: در زبان اوستایی و همچنین تالشی و تاتی ، آرش = یعنی = خرس ….. آرش = خرس …… آرشام = یعنی = مردی که قدرت او همانند خرس است … پُر زور – قدرتمند همچون خرس …
در اوستا آرش را اَرِخشه خواندهاند و معنایش را نیز کسانی معناهایی کردهاند: از آن دسته «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان».
ای خوشا بر من که من ایرانیم
دانلود سه صفحه اسکن شده کتاب منبع